آنقدر عاشقانه زندگی کن
که اگر روزی
رازهایت فاش شد
بغض دنیا بترکد.....!
می نویسم از تو
ای شاد ترین، ای تازه ترین
که سر سبز ترین منظره ای
تو که سرشار ترین عاطفه ام را نزد تو پیدا کردم
به تو می اندیشم
به تو می بالم
و از تو می گیرم،
هر چه انگیزه درونم دارم
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو**
من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم
دین را
دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم
قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می
ترسم
عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم
کودکان را دوست دارم ولی
از آئینه می ترسم
سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم
من می ترسم
پس هستم